Human Indicator

کاش یه indicator بالای سر آدما شناور بود، فقط moodشون رو نشون می‌داد. یه bar بود که هرچی پر تر بود یعنی خوب‌‌تر بودی. برایندی از همه احوالاتت بود، همون حس و حال واقعیت بود. نه اینکه فقط خستگی رو نشون بده یا حوصله رو یا هوشیاری رو یا گرما و سرما رو. تکلیف آدم با بقیه و تکلیف بقیه با آدم معلوم‌تر می‌شد.

چقدر کلمه انگلیسی داشت :/

از تو وفادارتر است

غم را باید به کسی گفت؟ کاش غم هم مثل فساد بود، فاسدت می‌کرد از درون و یک روز منفجرت می‌کرد. هم اینکه نه دیگر لازم بود و نه دلت می‌خواست به کسی توضیح بدهی که غمگینی، هم اینکه می‌دانستی بالاخره خواهند فهمید که غمگین بودی.

خداحافظ رفیق

با یک دوست خیلی خوب خداحافظی کردم. از امروز دیگه همکار نیستیم، رفت جایِ دیگه. هم اسمم هم بود. انقدر بغلش کردم که بوی عطرش به صورت و شالم جا مونده. خیلی خودمو سفت گرفتم که گریه نکنم، اما عوضش الان توی اتاق تنها هستم، در هم بسته‌ست…
در اصل فردا روز آخرشه، اما من 5 شنبه‌ها روز کاریم نیست. دارم فکر می‌کنم که بهتر، اگر تعداد خداحافظی کننده‌ها بیشتر بود و واقعاً هم روز آخرش بود کار به گریه در جمع می‌کشید ولی من ترجیحم بر این بود که با همین صورت همیشه خندون ازش تصویر بگیرم و نگه دارم.
حالا می‌تونم حال اینایی که دوستی رو توی فرودگاه‌ها بدرقه می‌کنند کمی درک کنم. البته که الهام تهرانه و ته دلتنگی هم که باشی می‌تونی یه آخر هفته رو باهاش ست کنی، وای به اونایی که دیدنشون مستلزم ویزا گرفتن می‌شه.

برای الهام پ آرزوی بهترین‌ها رو دارم، و امید به قطع نشدن این رابطه