چند خط در مورد آلبوم «جان جوانی» – ابی

وظیفه بدل کردن حال بد به حالی که بدتر نمی‌شه یا شاید حتی خوب می‌شه در زندگی من، با مامانم و موسیقیه. طبعاً آدم‌هایی توی این موسیقی هستند که بیشتر منو تا به اینجا آوردن. مهم‌ترین و تاثیرگذارترین‌شون حتماً ابی ــه.

 کاور آلبوم
کاور آلبوم

آلبوم آخر ابی «جان جوانی» بیش از یک ماهه که منتشر شده. کار آدم‌هایی رو که دوست دارم سخت‌تر می‌تونم قضاوت کنم. یادمون باشه که ابی تصمیم گرفته درجا نزنه و سبک کارش رو به روز نگه داره، همونطور که داریوش، گوگوش و… این کار رو کردن. عباس قادری هم تصمیم گرفت نکنه و همون فرمون رو بره، طرفدارهای خودشم داره. ما یا به تصمیم هنرمند احترام می‌ذاریم و آهنگ‌هاش رو بی غرض گوش می‌کنیم؛ یا مرض داریم، با اینکه دنبال یک سبک موسیقی نیستیم، آهنگ‌هاش رو گوش می‌کنیم و به دست‌اندرکاران علی‌الخصوص خواننده فحش می‌دیم. نکنیم، اگر ابی رو از 10 سال پیش به این طرف دوست نداریم، به همون آهنگ‌های قدیمش گوش بدیم. بله آدم از هنرمند مورد علاقه‌اش انتظار داره همیشه توقعاتش رو برآورده کنه، ولی یه جایی وقتشه بپذیره که نشد و نه به تصمیم اون آدم بی‌احترامی کنه، نه به اعصاب و شعور خودش.


جز اینکه کل آلبوم خوبه و خب دوستش دارم و هیچ آهنگی نبود که حذفش کنم، 4 تا آهنگ هستند که ابی توشون با صداش بازی‌های خاصی می‌کنه و عجیب منو های می‌کنن: دنیای آرزو، غم نومه، بهت گفتم، فصل بی‌قراری. از خدا عمر طولانی برای ابی می‌خوام، که از سر خودخواهی خودمه چون می‌خوام همینطور ازش حس خوب بگیرم.

تشکر ویژه از: عليرضا افكاری، داود رحمت الهی، علی اکبر یاغی تبار، افشین مقدم و پويان بو ترابی. با کمی گلایه و نُچ نٌچ کردن به منوچهر چشم آذر که شاید وقتش باشه سبکش رو عوض کنه. تنظیم بی اغراق باعث ضعف آلبوم شد و نمی‌ذاره مخاطبی که علاقمند ابی نیست، با یکی دوبار گوش دادن اولیه از آلبوم خوشش بیاد. ماها ولی گرگ بارون دیده‌ایم 🙂 انقدر صبوریم و به آلبوم دقت می‌کنیم تا قلبشو ببینیم.

اگر هنوز آلبوم رو نشنیدید، ابی در توئیتر خودش لینک مستقیم برای دانلود داده با کیفیت 320: http://t.co/CymVioCFaF

Love as a priority

جایی نوشته‌اند که «عشق بر همه چيز مقدم است. هميشه!» و من باهاش موافقم. تا اینجاش خوب است. مشکل از آنجایی شروع می‌شود که عشق نیست. یعنی آن‌چه که قرار بود بر همه‌چیز مقدم باشد و جاهایی پیشرانه باشد و جاهایی دوا، دیگر نیست. بعد فکر می‌کنی که اولویت اول را نداری، باقی چه مهم است؟

The Boxtrolls – 2014

The Boxtrolls 1
پوستر فیلم

یک بچه به هر دلیلی از خانواده خود جدا می‌شود و خانواده دیگری او را بزرگ می‌کنند. این پلات یاد‌آور فیلم‌هایی در طیف سوپرمن تا فیلم‌های هندی است. «باکسترول» یا به قول زیرنویس کننده «غول‌های جعبه‌ای» هم از این قاعده مستثنا نیستند. این کودک هم در نهایت به قهرمانی در سطح دنیای خودش بدل خواهد شد.

خلاصه داستان: پسر بچه‌ای که توسط موجودات آشغال جمع کن زیرزمینی بزرگ شده، سعی می‌کند دوستانش را از دست شخصیت خبیثی که سودای مقام دارد رها کند.


نقاط ضعف

چند پلات برای شما می‌گویم و قضاوت اینکه چندبار آن‌ها را دیده‌اید با خودتان: سودای جاه و مقام به هر قیمتی، دختر لوس اشراف‌زاده که متحول می‌شود، شریر‌های دون پایه که متحول می‌شوند، موجودات خوبی که همه در موردشان اشتباه فکر می‌کنند، بزرگسالی که وقتی که باید به حرف کودک گوش نمی‌کند، فردی که سال‌ها به دور از اجتماع بوده اکنون به آداب معاشرت نیاز پیدا می‌کند و…

با توجه به چند خط بالا، داستان به نظرم چیز خاصی نداشت و حتی خوب هم پرداخت نشده بود. البته داستان از روی یک رمان کودکانه با نام «Here Be Monsters» اقتباس شده است.

دو تا از شخصیت‌های اصلی
دو تا از شخصیت‌های اصلی


نقاط قوت

نقطه قوت این انیمیشن به چشم من انیمه‌های عالی بود که اصراری بر کودکانه، سیاه (گوتیکی)، تر و یا تمیزی بیش از حد و رویایی گونه بودن نداشت. قاعده اعتدال در زمینه قلم زنی و ساخت کاراکترها، خوب رعایت شده بود؛ چه در طراحی شخصیت‌ها چه در شیوه انیمه کردن حرکات‌شان و محیط‌ها.از انعطاف خوب کاراکترها هم نگذریم که صورتشان می‌توانست هم خصمانه و هم مهربان و دلنشین باشد.

به جز مورد بالا صداپیشگی‌ها هم خوب و قابل قبول بودند. بن کینگزلی از صداپیشگان بود. همچنین شوخی‌های خوب و بعضاً ظریفی هم در ماجرا بود که حیف است بدون اشاره به آن‌ها ازشان بگذرم. مثلاً نام باکسترول از روی نام جعبه‌ای که بر تن داشت برداشته شده بود. شوز (کفش‌ها)، فرجایل (شکستنی)، فیش (ماهی) و…

باکسترول‌ها
باکسترول‌ها


عدد بده

Rotten Tomatoes امتیازات خوبی به فیلم داده اما IMDb نه چندان. نظر شخصی من هم 7 از 10 برای جلوه‌های بصری بسیار خوب و مهربانی باکسترول‌هاست.

Short story about surprise party

یک جایی در زندگی هست که می‌بینی باید برای آدم‌های مهم زندگی‌ات یک بنای یادبود بسازی. مطمئنی که به یادشان بودن و دوستشان داشتن به تنهایی کفایت نمی‌کند. بعد چون نه پیکر تراشی نه حتی هنرمند، بر می‌داری در عزیزترین دفترچه زندگیت ازشان می‌نویسی.

می‌نویسی که:
می‌دونستم سورپرایز شدن برای تولد رو دوست دارم، ولی در این بیست شش – هفت سال برام پیش نیومده بود. امسال یک گروه 5 نفره از رفقام، یک ماه و دو روز زودتر از تاریخ موعود منو سورپرایز کردن.

بعد، از متن می‌آیی بیرون و حاشیه می‌نویسی که:
ما یک تیم هشت نفره همکار بودیم در یک محیط عالی. محیط عالی و منش‌های یکسان باعث شد دوست‌های خوب هم باشیم. الان از اون تیم، 4 نفرمون توی شرکت موندیم ولی دوستی‌مون رو قطع نکردیم. سه نفرمون متولد بهمنیم و توی این سال‌ها هربار سعی کردیم تولدمون رو با هم برگزار کنیم.

بعد، دوباره برمیگردی به متن:
امروز، 25 دی 1393 از صدقه سری این رفیقان فهمیدم که من «سورپرایز» رو دوست نداشتم. براش هم 2 متر نپریدم هوا و جیغ نکشیدم (که فکر می‌کردم اینطوری بشه)، به جاش یک لبخند بزرگ و عمیق داشتم. چیزی که من دوست داشتم این بود که بفهمم برای آدم‌هایی انقدر عزیز بودم که بدون هماهنگ کردن و کمک گرفتن و وعده گرفتن از خودم، برام چنین چیزی تدارک دیدن. که اگر آدمی برات مهم نباشه و دوستش نداشته باشی، فکر نمی‌کنی که چطور خوشحالش کنی، براش برنامه‌ریزی نمی‌کنی و وقت نمی‌ذاری، توی اولویت‌هات نمی‌ذاریش.
تشکرهای ویژه از : تالین برای مهمون نوازیش؛ عاطفه که راضی نبودم با اون بار بهمون ملحق بشه :)؛ الهام که همیشه زحمت‌ها رو در سکوت می‌کشه؛ آنگینه که خاری‌ست توی چشم اونهایی که فقط ادعای وقت گذاشتن برای یک نفر رو دارن؛ راحله که همیشه قولش قوله؛ لیلا و محبوبه که بهمنی هستند و پرچممون با هم بالاست 🙂

بعد دوباره از متن می‌آیی بیرون. می‌نویسی:
چطور ته متنی را ببندی که تویش از یک دوستی عمیق نوشتی و باور داری چنین چیزی را خط پایانی نیست؟ چطور از یک حسی می‌گویی که تو را لبریز کرد و می‌خواهی تمامش کنی در حالی که دلت می خواهد همیشه ازش لبریز بمانی؟ می‌بینی این که مقاله نقد فیلم و کتاب نیست، این زندگی است و قرار نیست آخر زندگی را نقطه بگذاری

surprise party

همیشه نه

یک وقت‌هایی فقط آرزو داری یکی ازت بپرسه، ازت حرف بکشه، دلت خالی بشه،‌ مغزت حالی بشه، از خالی شدن این‌ فضاهای اشباع شده بتونی نفس بکشی، بغضت که خودشو توی فشار ماجراهای ذهنیت جا کرده در اثر خالی شدن فضا بخار بشه،‌ باد ببردش.