بیست و سومین نمایشگاه بین المللی!!! کتاب تهران، درست که خیلی عذابم داد و باعث مرثیه سرایی های فراوانی شد، ولی شاید از معدود حسن هاش، آشتی دادن من با کتاب خوندن به شکل جدی و رهایی از حالت کتاب خوندن برای رفع تکلیف و بالا نگه داشتن سرانه مطالعه خودم بود.کتابی که می خوام در موردش صحبت کنم کتابی شد که تا مدت های مدیدی برای من درس عبرت خواهد بود.
نویسنده: ژوزه ساراماگو
مترجم: کیومرث پارسای
نشر روزگار
دخمه، 5 سال بعد (در سال 2000) متولد می شود. ساراماگو که برای کوری نوبل ادبیات را در سال 1998 گرفته، این کتاب را (دخمه) را بهترین اثر خود می خواند. نویسنده در این اثر به خوبی روابط بین امید، تلاش و عشق را به خواننده نشان می دهد. او نمی خواهد مستقیم درس اخلاق بدهد و دائماً به خواننده یادآوری کند که باید پیوسته تلاش کرد، بلکه شخصیت های داستان را بارها در تلاطم امیدواری و ناامیدی قرار می دهد. او خود درک می کند که تلاش نیازمند امید و مقصد و هدف است و اگر هیچکدام از اینها را ندارید حق دارید ناامید باشید و حتی بازگشت شخصیت اصلی داستان را به زندگی و رویاهایش منوط به یک شُک می کند. دخمه بدون افراط در پس زمینه اش نشان می دهد رها کردن رویاها و آرزوها چگونه می تواند روح ِ زندگی افراد را نابود کند و آن ها را تا مرز پوچی ببرد و چه بسا اگر چاره نکنند به اعماق دره بیفتند. مراقب باشید رویاهایتان را با چه چیز تاخت می زنید، بهترین همیشه زیباترین نیست.
عده ای حتی یک عمر می خوانند، ولی هرگز ار حد متن فراتر نمی روند. آن ها به صفحه می چسبند و نمی دانند که کلمات، همچون سنگ های بستر رودخانه برای رفتن به آن طرف رودخانه هستند. (صفحه 76)
او ناراحت و عصبی است. چون برای او شکست محسوب می شود که لذتِ بدخواهانه نگریستن به بدبختی های دیگران را از دست بدهد. او از جمله کسانی است که از مشاهده شکست خوردن دیگران، لذت می برند، حتی اگر نفعی در آن، برای آن ها وجود نداشته باشد. (صفحه 170)
.
کمی از نویسنده: ژوزه ساراماگو متولد سال 1922 در پرتغال است. تا به امروز 15 کتاب از او به چاپ رسیده که اکثر آن ها به فارسی ترجمه و چاپ شده است. وی ماه پیش در 18 ژوئن 2010 درگذشت.
شیوه داستان نویسی وی به صورت جملات نیمه بلند و بلند است و در حد امکان از علایم نگارشی کمی استفاده می کند ولی این موضوع باعث سردرگرمی خواننده نمی شود.
خواهیم خواندش.;)
لایکلایک
دستش درد نكنه اين نمايشگاه كتاب
لایکلایک
والله من کوری و بینایی رو ازش خوندم و لذت بردم
مرسی از معرفی و پیشنهادت .
لایکلایک
کتاب را نخوانده ام..ترغیبم کردی دخترک خوشگل.. ممنون
لایکلایک
بخونیم ببینیم چطوریه
اگه خوب بود خبر می دم(چکار مهمی! چقدر من مهمم)
لایکلایک
خیلی مهمه اتفاقاً
حس خوبی داره اینکه ببینم کتابی رو که معرفی کردم یکی رفته خونده. حالا اگه به نظرش خوب بیاد که خوشحالتر ام هم می کنه.
لایکلایک