زمانی که ماشین نداشتم زیاد می‌گفتم اگر داشته باشم شب‌ها از خونه بیرون می‌رم و به کار مورد علاقه‌ام یعنی چرخیدن توی خیابون‌های شب تهران و موزیک گوش دادن می‌پردازم.
حالا ماشین رو دارم، امروز یک پنجشنبه تعطیل خیلی بد داشتم. خیلی هم فکر کردم که بزنم بیرون و از این بی حوصلگی و نخوت در بیام ولی آخرشم نکردم. ساعت دوازده شبه و انقدر امروز خوابیدم که خوابمم نمی‌بره.
می‌خوام بگم نه تنها در همیشه روی یک پاشنه نمی‌چرخه، بلکه خیلی از چیزهایی که آرزشون رو دارین، وقتی بهشون رسیدید حالشون رو نخواهید داشت.

8 دیدگاه برای «زندگی قرار بود اینجور باشه؟»

  1. همه پستاتو تقریبا خوندم.جالب بودن الهه جان
    فقط یکم نا امیدی و انرژی منفی توشون زیاده..just let it go

    لایک

  2. مثل قله نوردی میمونه وقتی به اوج رسیدی وقله رو زدی یگه چیزی برای تلاش نمیمونه ،حالا باید آهسته آهسته بیای پایین

    لایک

برای نیروانا پاسخی بگذارید لغو پاسخ